• وبلاگ : شقايق
  • يادداشت : شروع
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    عاشقونه... مي‌تونم تو لحظه‌هاي بي‌كسيت، واسه تو مرحم تنهايي باشم مي‌تونم با يه بغل ياس سفيد، تو شبات عطر ترانه بپاشم مي‌تونم از آسمون قصه‌ها، واسه تو صد تا ستاره بچينم مي‌تونم حتي اگه دلت نخواد، واسه تو روزي هزار بار بميرم مي‌تونم با يه سلام گرم تو، تا ابد زندگي‌مو آبي كنم مي‌تونم رو شونه‌هاي مردونت، دردامو با هق‌هقم خالي كنم مي‌تونم با تو به هر جا برسم، توي خواب اسمتو فرياد بزنم مي‌تونم قصه‌ي ديوونگيمو، توي كوچه‌هاي شهر داد بزنم مي‌تونم تا به هميشه پا به پات، توي هر قصه كنارت بمونم مي‌تونم زير پر ستاره‌ها، واست از ليلي ومجنون بخونم مي‌تونه نگاه مهربون تو، منو تا مرز شقايق ببره مي‌تونه قشنگي برق چشات، منو از ياد حقايق ببره مي‌تونه دستاي تو رو شونه‌هام، خبر از يك شب يلدا رو بده مي‌تونه بوسه‌ي تو رو گونه‌هام، واسه من نويد فردا روبده مي‌تونه صداي گرم خنده‌هات، همه قصه‌هامو رؤيايي كنه مي‌تونه گرماي مهربونيهات، همه زندگيمومهتابي كنه مي‌تونه وجود سرد و خستمو، شوق ديدار تو مبتلا كنه مي‌تونه حس غريب بودنت، درداي زندگيمو دوا كنه مي‌توني توخستگي‌هاي تنت، به من و شونه‌ي من تكيه كني مي‌توني با يه نگاه زير چشم، دل كوچيكمو ديوونه كني مي‌تونن رازقي‌ياي باغچه‌مون، تا هميشه بوي دستاتو بدن مي‌تونن حتي اگه خودت نگي، واسه من از عشق تو خبربدن مي‌تونن همه تو اين شهر بزرگ، منو ديوونه‌ي عشقت بدونن بذاراز اينجا به بعد مردم ما، منو مجنون تو شعرا بخونن