سلام دوستم
من حتي شب هايم را بدون شمع ميگذراندم...ولي تو حتي براي روز هايم هم شمع روشن كردي...شايد...شايد... كمي تورا پيدا كنم...حتي با چشمهاي بسته ام گاهي دستي به سرم كشيدي صدايم زدي حتي گفتي من همينجا هستم...از همه چيز و همه كس نزديك تر تا...شايد...شايد.. كمي تو را پيدا كنم.... دلم سوخت وقتي آنقدر هم توان نداشتم تا وقتي خودت را نشانم ميدادي باز هم پيدايت كنم...دلم سوخت و من هم به دنبال شاعري مي گشم كه برايم گفت...دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند....كمي آرام تر شدم احساس كردم شايد....شايد ..كمي تو را پيدا كرده ام...