کاش درختي مي شدم
يکه و تنها
در کشوري دور دست
که از کنار من
نه مردي مي گذشت
و نه در سايه من
زني مي خفت
فقط بر شاخه هاي من
مرغکي چند مي نشستند
و آواز مي خواندند
و از سنگيني آنها شاخه هاي من خم ميشد
و از رفتن آنها ؛ برگهاي من مي لرزيد
«
شاد باشي
تا بعد