• وبلاگ : شقايق
  • يادداشت : گل پو نه ها ، نا مهرباني آتشم زد.........آتشم زد
  • نظرات : 5 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    نمايش تصوير در وضيعت عاديراستي ، خيلي دوست دارم تبادل لينك داشته باشيم .

    اگه قبول داري بهم خبر بده!

    سلام

    قشنگ گفتي !

    خيلي قشنگ بود.

    سلام رفيق... نمي دونم چي بگم... خودت همه چيزو گفتي... ولي كاش ميشد كه چشم رو همه نيكي ها ببنديم... كه هر چي بلا سرمون مياد از وفاست... وقتي دل مي بندي... مي شكنن... وقتي پيمان مي بندي... اونم مي شكنن... وقتي دست نياز دراز مي كني... مي برن... وقتي كاري براشون مي كني... كاري برات نمي كنن... هرچي بهشون ميدي... يه لقمه آتيش ميزارن كف دستت... عجب رسميه!!!... عجب درديه!!!... البته درد نيست... بي درديه!!!... مي دوني چرا... چون با حقيقت كه مياي... به مسخره مي گيرنت... با مجاز مي ياي... به تازيانه مي بندنت... نمي دونم چه كنيم؟؟؟... قديما مي گفتن... از ماست كه بر ماست... ولي از ما نبود و بر ما شد!!!... موفق باشي رفيق... يا حق. كوير

    سلام

    حرفاي زيبايي بود كه به خدا زدي ،

    چي بايد بگم ، خودش جوابتُ ميده ،

    واسه ي آدما زياد پيش مياد كه از دنيا و بدي هاش بيزار ميشن ، چقدر خوبه كه آدم كليد همه ي مشكلاتشُ خدا بدونه....

    حتما كمكت ميكنه

    موفق باشي و شاد

    تا بعد

    با سلام دوست عزيز

    ممنون كه ما رو فراموش نمي كني و با نظرهاي قسنگت ما رو خوشحال

    مي كني .

    بازهم منتظر نظرهاي قسنگت هستم.

    سلام

    همين كه از خدا كمك گرفتيد درست ميشه

    به قول شما تا شقايق هست زندگي بايد كرد

    راستي من شمارو لنك كردم اگر شمام خواستيد اين كارو بكنيد

    من اپم باي

    ميگريزم ، زين دغلکاران دنيا ميگريزم

    تا نيابندم دگر ، گم کرده جا پا ميگريزم

    تاب سنگ هرزه چشمان را در اين گلشن ندارم

    چون تذرو از لابلاي شاخ گلها ميگريزم

    ا

    ين دل زود آشنا را مي کشم در بند عزلت

    دورتر هر جا ز مردم ديدم ، آنجا مي گريزم

    در کنار دوستان از بس که ديدم نامرادي

    ديگر از هر سابه چون آهوي صحرا ميگريزم

    هيچ تنها و غريبي طاقت غربت چشماتو نداره

    هر چي دريا رو زمينه قد چشمات نميتونه ابر باروني بياره

    وقتي دلگيري و تنها

    غربت تمام دنيا

    از دريچه ي قشنگ چشم روشنت مي باره

    نمي تونم ، نمي تونم غريبه باشم

    توي آئينه چشمات

    تو بذار که من بسوزم

    _ مثل شمعي توي شبهات _

    حرفي داري روي لبهات

    اگه آه سينه سوزه

    اگه حرفي از غريبي

    اگه گرماي تموزه

    تو بگو به اين شکسته: قصه هاي بي کسيتو

    اضطراب و نگراني

    حرفاي دلواپسيتو

    + ؟؟؟؟ 

    نگاه چشم بيمارت چه خسته ست

    کبوتر جان ! که بالت را شکسته ست

    کجا شد بال پرواز بلندت

    سفيد خوشگلم پايت را که بسته ست؟

    درود ....

    در اين آشفته بازار سيماني

    چه كس را خواهي يافت

    كه مثل يك بغل اركيده وحشي

    بدون غل و غش

    ساده صميمي بي ريا باشد ....

    دل قوي دار شقايق بانو سحر نزديك است

    مستدام باشي

    تابعد .....

    در اين آشفته بازار سيماني

    چه کس را خواهي يافت


    که مثل يک بغل ارکيده وحشي


    بدون غل و غش


    ساده ، صميمي ، بي ريا باشد ...

    سلم !

    حضرت عشق بارگاهي دارد كه دغلبازان را بدان راهي نيست!

     <      1   2