• وبلاگ : شقايق
  • يادداشت : دل من...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 20 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    روزگاري که عشق تنها بود

    باز هم يار صميمي مابود

    آن زمان خانه قديمي ما

    با درخت پرنده يکجا بود

    در پگاه نگاه ساده ما

    آسمان غروب زيبا بود

    آفتاب و ستاره و مهتاب

    بهترين چيزهاي دنيا بود

    دست احساس ما به هر کاري

    دست مي زد ؛ در آن توانا بود

    در سر ميز کوچک شادي

    هر چه مي خواستي مهيا بود

    دوستي ؛ اتفاق مي افتاد

    با سلامي که روي لبها بود

    از هجوم پرنده هاي بهار

    در خيابان هميشه غوغا بود

    آه آن روزها کجا رفتند ؟

    روزهايي که عشق با ما بود .

    «سهيل محمودي»

    راستي قالبت هم خيلي قشنگ شده ها