سلام
بله من رابطه با خدا رو و حسي كه بهش داري رو درك ميكنم. اما متاسفانه امروز در جامعه ما برخي در مورد خدا عقايدي دارند كه جاي بحث بسيار داره و خب ميتونه آسيبهايي هم وارد كنه ( مثلا اينكه بعضي ميگن خدا ساخته و پرداخته ذهن ما آدماست كه بيشتر نقش يه مكانيسم دفاعي دربرابر مشكلات رو براي ما ايفا ميكنه و .... از اين حرفا كه فعلا قصد پرداختن بهش رو ندارم.) با شناختي كه از شما دارم ميدونم كه منظورت از مطلبي كه در باره حست نسبت به خدا داري دقيقا همين چيزيه كه در پاسخ زير به نقد من نوشته اي ، و من البته تذكر رو بيشتر براي اين نوشتم كه جلوي سوء تعبيرها در مورد مطلب شما گرفته بشه فقط همين....
در مورد با كي ؟ و سيلي و .... هم يه قسمتش شوخي بود و البته يادت باشه كه نسبي باشي. من ميدونم كه خيلي وقتها دنباي شعر با دنياي واقعي تفاوتهايي داره و نميشه دنياي واقعي رو با دنياي شعر و مفاهيم مربوط به اون كاملا تبيين كرد .. فقط ميشه از شعر كمك گرفت همين.... مهمه كه همه ما بدونيم كه شعرها هم بيان افكار و احساسات و يافته هاي ذهني و گاهي هم الهامات خود ما انسانهاست و لذا ميشه درصدي خطا هم درش باشه ....
و ... بله ميشه گاهي سيلي بناحق بخوريم و خودمونم باعثش نشده باشيم ولي اين مطلق نيست. يعني در بيشتر چيزها ما درجاتي نقش داريم و نميشه بگيم نقش ما صفر يا صده بلكه معمولا عددي بين صفر و صده كه در موارد مختلف اين عدد ميتونه متفاوت باشه
به هر حال موفق باشي و خوشحالم از اينكه اهل فكري .
خيلي قشنگ مينويسي و انتخاب ميكني
در باره مطلبت در مورد خدا: خيلي باحال بود. منم طرفدار همين خدام ولي اين خدا همونيه كه استدلاليون ثابتش ميكنن. مثل اين ميمونه كه استدلاليون ميگن يه استخر فلان جاي شهره به اين دليل و آن دليل.... و توهم ميگي من ميخوام بپرم توي استخر. خب بپر ، شيرجه بزن ، كسي كه جلوتو نگرفته. اينم هيچ منافاتي با حرف استدلاليون نداره.
در مورد سيلي ناحق: شعر قشنگي بود. منظورت از ما كيه؟ خودت با كي؟ راستشو بگو كجا رفتي اذيت كردي كه سيلي خوردي؟ بنظر تو همه سيلي ها ناحقه؟ يعني كسي كه سيلي ميخوره هم در حق خودش ناحقي نميكنه كه ميخوره؟ البته قبول دارم كه ...
درود...
گفته بودي كه چرا محو تماشاي مني
انچنان مات كه يكدم مژه بر هم نزني
مژ ه برهم نزم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه برهم زدني
درود ...
شقايق هاي باران خورده ... خشك شدن ساقه هاي احساس ...
تلخ بود ولي ... ميشد حس كرد بعضي از هق هق ها رو از درونش ...
ايام به كام بانو !!
تابعد ...