سلام
بازم اعتراف....
ميترسم...
همين
يا حق
ما که تو دعوتنامه تو جاي نداشتيم اما مي شناسي من اهل دعوت معوت نيستيم!
- من هم اعتراف مي کنم که هنوز با تموم سعي و تلاشي که براي بزرگ شدن مي کنم بازم هنوز بچه هستم .....تو که مي شناسيم راست مي گم.
اعتراف مي کنم که قدر خيلي از موقعيت هايي که داشتم رو ندونستم اما حسرتشون رو نمي خورم اينم به خاطر بچه بودن منه نه؟!
- اعتراف مي کنم که وجود بعضي از آدمهاي اطرافم رو ناديده گرفتم و تو سخت ترين دوراني که پشت سر گذاشتم و هنوز و هنوز دارم عذابش رو تحمل مي کنم از نظراون آدمها استفاده نکردم از جمله شقايق جون !
- اعتراف ميکنم سه تار خيلي سخته!
- و بزرگترين اعتراف زندگي من اينه که هنوز با وجود اينکه بعضي وقتا عشقش رو پيش همه انکار مي کنم ولي هر روز بيشتر از پيش دوسش دارم و مي خوامش . و چون به اين هم معترفم که تا شقايق هست زندگي بايد کرد پس بدون تو ولي با ياد تو هنوز هم دارم زندگي ميکنم.
و اعتراف ميکنم به اينکه هنوز باورم نيست آهنگ رفتنت را با غريبه ها نواختي !!!!!!!!!!!!!!
من مي خوام وبلاك وسايت داشته باشم چه جوري ميتونم
اگه مي توني كمكم كن مچكرم باي
اسم منو ننوشتي تو ليست كساايي كه بايد اعتراف كنن ولي من حاضرم اعتراف كنم ولي بايد فكر كنم نياز به زمان دارم
ولي يه اعتراف خيلي بدي كه اسم منو تو اين ليست قرار ندادي
به مامانم ميگم
ايده ي جالبيه. اما اعترافات تكان دهنده اي نبود. مطمئن باش اوني كه بايد تورو بخشيده باشه بخشيده. شايد منم يه روزي اعتراف كردم. اما يه اعتراف كوچيك: ....... بماند
سلام! چي بگم بهت دختر!! امان از ذهن خلاق من! و قلم شيواي تو ! در حال حاضر اگربتونيم پسوردامونو بهم بديم اعتراف كرديم نه!!!!
از بابت نوشته ات ممنون! از تمام وجود آرزو مي كنم كه از گفتن اعترافت خاطره خوبي برات بمونه!
دوباره مي يام.............
شقايق بموني!
عجب اعترافاتي
خلافات اونقدرها هم سنگين نيست پس
اين يعني خدا دوست داره كه وقتي تقلب كردي تنبيه شدي...
كه عشق آسان نمود اول ولي اقتاد مشكلها (اينم در مورد شماره ي 6 )
موفق باشي
تمام اعترافاتت رو خوندم .كمي منو به خطلهاي دوران نوجواني برد .ولي دوست دارم بتونم تو زندگيم راحت اعتراف كنم .حالا بايد برم و به اعترافاتي كه ميتونم اعتراف كنم فكر كنم و بيام براتون بنويسم.