• وبلاگ : شقايق
  • يادداشت : زميني نشويم!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    دلم برات تنگ شده .
    + ثالث 

    سلام
    سفر يه خورده طولاني نشده؟

    هركجا هست خدايا به سلامت دارش

    سلام

    كاش ميشد بجاي آسماني شدن زميني خوبي ميشديم.

    سلام

    بعد مدتي ،به مدت كوتاهي اومدم.

    سلام خوبي

    چه خبر

    خوب هستي شما دوست داشتي بيا پيشم اپ كردم خوشحال مي شم

    ببينمت باي باي

    + شخص ثالث 
    آخرين حرف تو را خواندم و از بركردم...
    خوشحالم كردي.

    هفت پشت عطش

    زنده تر از تو کس نيست ؛ چرا گريه کنيم؟

    مرگمان بادُ مباد آنکه تو را گريه کنيم

    هفت پشت عطش از نام زلالت لرزيد

    ما که باشيم که در سوگ شما گريه کنيم؟

    رفتنت آينه ي آمدنت بود ؛ ببخش

    شب ميلاد تو تلخ است که ما گريه کنيم

    ما به جسم شهدا گريه نکرديم مگر؟

    ميتوانيم به جان شهدا گريه کنيم؟

    گوش جان باز به فتواي تو داريم ، بگو

    با چنين حال بميريم و يا گريه کنيم؟

    اي تو با لهجه ي خورشيد سراينده ي ما

    ما تو را با چه زباني به خدا گريه کنيم؟

    آسمانا! همه ابريم ، گره خورده به هم

    سر به دامان کدام عقده گشا گريه کنيم؟

    باغبانا! ز توُ چشم تو آموخته ايم

    که به جان تشنگي باغچه ها گريه کنيم .

    محمد علي بهمني

    غربت آن نيست كه در شهر غريبي تك و تنها ماني غربت آن است كه وقتي همه شادند تو گريان باشي
    سيـب سـرخي را بـه من بخشيـد و رفـت عاقبـت بر عشـق مـن خنـديـد و رفـت اشـك در چشمــان سـردم حلقــه زد بـي مـرو‏ت گريـه ام را ديــد و رفـت چشـم از مـن كنـد و دل از مـن بريـد حـال بيمـار مــرا فهـميــد و رفـت بـا غـم هجــرش مــدارا مـي كنـم گـر چـه بر زخمــم نمك پاشيد و رفـت ....پاينده باشيد
    سلام خوبي مرسي اومدي مهم اينه كه اومدي به ما سر بزن خوش باشي باي

    سلام و با حترام به همه دوستان...

    آسموني شدن براي ما انسانها خيلي هم سخت نيست فقط كافيه يه چيزهايي رو بخاطر بياريم و بس!

    پرنده بر شانه هاي انسان نشست.انسان با تعجب رو به پرنده كرد و گفت:اما من درخت نيستم تو نميتواني روي شانه ي من آشيانه بسازي.

    پرنده گفت:من فرق درخت ها و آدم ها را خوب مي دانم.اما گاهي پرنده ها و آدم ها را اشتباه مي گيرم.انسان خنديد و به نظرش اين خنده دارترين اشتباه ممکن بود.پرنده گفت راستي چرا پر زدن را کنار گذاشتي؟انسان منظور پرنده را نفهميد اما باز هم خنديد...پرنده گفت:نمي داني توي آسمان چقدر جاي تو خالي ست،انسان ديگر نخنديد.انگار ته ته خاطراتش چيزي را به ياد آورد.چيزي که نمي دانست چيست.شايد يک آبي دور ،يک اوج دوست داشتني.پرنده گفت :غير از تو پرنده هاي ديگري را ميشناسم که پر زدن از يادشان رفته است.درست است که پرواز براي يک پرنده ضرورت است،اما اگر تمرين نکند فراموش ميشود.پرنده اين را گفت و پر زد.انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اين که چشمش به يک آبي بزرگ افتادو به ياد آورد روزي نام اين آبي بزرگ بالاي سرش،آسمان بود و چيزي شبيه دلتنگي توي دلش موج زد.آن وقت خدا بر شانه هاي کوچک انسان دست گذاشت و گفت:يادت مي آيد تو را دو بال و دو پا آفريده بودم؟زمين و آسمان هر دو براي تو بود.اما تو آسمان را نديدي.راستي ،عزيزم!بال هايت را کجا جا گذاشته اي؟...انسان دست بر شانه هايش گذاشت و جاي خالي چيزي را احساس کرد.آن وقت رو به خدا کرد و گريست.

    (خانم عرفان نظر آهاري)


    سلام به شما دوست خوبم ببخشيد اين چند وقت دير به دير بهتون سر زدم وبلاگ بازي بزرگان دوباره به روز شد با مطلبي تحت عنوان

    اين ديگه باز نيست

    در نظربازي ما بي خبران حيرانند من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند

    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي عشق داند که دراين دايره سرگردانند

    روز وقتي به گل نيلوفر نگاه مي کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شايد منم يه روزمثل گل نيلوفر تنها بشم. سريع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتي که ميبينم خودم مرداب شدم دنبال يه گل نيلوفر مي گردم که از تنهايي نميرم و حالا مي فهمم گل نيلوفر مغرور نيست اون خودشو وقف مرداب کرده

    سلام....

    بابا ادبيات....متنت خيلي زيبا و با مصمي ست... هميشه شاد باشي...

    سلام

    حال شما شقايق خانم؟

    خيلي قشنگ بود

    آسمانها گله دارند زما سير شديد

    بسكه بر خاك نشستيد زمين گير شديد

    ....

    آسماني باشي

    تا بعد

       1   2      >