چون دوستت مي دارم
حتي آفتاب هم كه بر پوستت بگذرد
من مي سوزم
پاييز از حوالي حوصله ات كه بگذرد
من زرد مي شوم
پيراهن راه راه کرم رنگت كه از كوچه عبور مي كند
عاشق مي شوم
و تا كفش هاي رفتنت جفت مي شوند
غريب مي مانم
وتنها وقتي گريه اي گمان نمي برم در تو
من سبز مي مانم