وبلاگ :
شقايق
يادداشت :
اينجا کربلاست! اين روزها همه عاشوراست!
نظرات :
19
خصوصي ،
29
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
صادق
کدام سحرگاه چلچاه ي ريز روشني ديده اي
که از تحمل يکي بوف شب خوان خسته نگذرد
گلي نه گوشواره ي اين شاخه سار شکسته
نسيمي نه مسافر اين خانه ي خراب
از اين باديه پس چه ديد ي
که قرار لو رفته ي باد را
از بوته ي راه نشين بي خبر مي پرسي ؟
خانم
دکمه ي سردست پيراهنم
همين جا افتاده بود
کليد و کبريت و چند واژه ي ساده ام کافي ست
دير به خانه بر مي گردم
شايد هم هرگز
پاسخ
بابا تو ديگه کي هستي،خوشم اومد،پشتکارتو ميگما...(چشمک)
...........نمي دانم کدامين سحرگاه بود..پاييز يا تابستانش را ياد نمي آورم، فقط مي دانم که ياد گرفتم زمان قرار را از بي خبران بايد پرسيد!..برگرد او منتظر مي ماند.