یادمه یه روزایی بود که بین ِ یه سری آدمای اطرافم میرفتم با یکی حرف میزدم که آروم میشدم ، حس میکردم یه جور عشقه ، البته نه اون عشقی که رایجه ها، اونی که الان با هوس و این چیزا قاطی شده اون نه.
اون عشق یه حسیه که دلت میخواد طرف همیشه شاد و آروم باشه ، و تو هر کاری که توی توانت هست انجام میدی تا به این هدف برسی.... حتی شاید یه روزی به این نتیجه برسی نبودنت اونو آروم میکنه و تصمیم میگیری نباشی تا او آروم بشه و روزگارش شاد ... آآآآماااا... آما درسته که نیست اما یادش هست و همیشه برای سلامتیش هم دعا میکنی ... حالا متوجه شدی؟ منظورم این عشقه _____ چی می گفتم؟!!! آهان یادمه اون کسی که من باهاش حرف میزدم این عشق توی وجودش بود. خیلی حرفه ها ، توی این وانفزایی که همه تورو واسه خودشون میخوان ، یکی تورو بخواد برای خودت
... حالا از اون دوست فقط مونده یه قاب! که دیدنش فقط شده برام عذاب! ( خودمونیم عجب بیت ِ قشنگی شدا)
البته این عذاب فقط به خاطر ِ خودم نیست که وقتی نیست دلگیرم ، بیشتر دلم از این گرفته که ، داره میمیره !!! اون آدمو نمیگم داره میمیره ها ، میگم این عشقا داره میمیره ، انسانیتمون، محبتامون، دوست داشتنامون داره میمیره ، دیگه داره ته میکشه ، حس نمیکنی؟
حس میکنی دیگه بین ِ آدما کم شده عشق؟
حس میکنی دیگه هیچ حرفی ندارن آدما با هم دیگه الا دروغ و دغل و فیس و افاده و فریب؟
به اینا که فکر می کنم دلم میگیره ، میرم اون قابو که میبینم بیشتر دلگیر میشم !!!
چطور میتونم از غمت بگذرم ساده؟ چطور می تونم اشکاتو ببینم و انگار ندیدم؟ مرده شور هر چی که نمیذاره من و تو و بقیه به هم عشق بورزیم! هر چیزی که این روزا باعث شده فاصله____ فاصله ____ فاصله ____ باشه بینمون!!!!
من اگه غمتو ببینم نمی تونم و نمی خوام که به سادگی ازش بگذرم ، هر چی در دست دارم هدیه میدم تا غمت شادی بشه ، اشکت بشه لبخند.... مگه چند صبح دیگه رو می بینم؟مگه چند تا طلوع ِ دیگه منتظرمه؟
پ .ن :گاهی بی آنکه بخواهی می شوی دشمن!
پ .ن :گاهی تدبیرها سخره ی تقدیرند!
پ.ن: اولین اشک ِ 89!!!
پ.ن :زنده ام و سلامت در حد بنز ! :دی
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز :10
بازدید دیروز :56 مجموع بازدیدها : 268114 جستجو در وبلاگ
|