می گفت دوست اگر دوست باشه ، باید تورو از یاد ِ خدا غافل نکنه ، می گفتم غافل نکنه یعنی چی؟ خب دوست کاری نمیکنه که من از یاد ِ خدا غافل بشم ، خودم مشکل دارم که غافل میشم ... می گفت غافلی از تاثیرات ِ همنشین جانم ... تو غافلی ...! حالا که سالها میگذره و دوستیهای مختلف رو تجربه کردم ، متوجه ی تاثیرات ِ همنشین و دوست و استاد و .... همه ی کسانیکه توی زندگیم نقش داشتن میشم ... چه دلنشینه از روی تاثیرات ِ آدما ، اونارو برای دوستی انتخاب کنی ...!
پی نوشت : دردسر از آنجا شروع می شود، که بدون توجه به نوع رابطه هایمان ، به آن عمق می بخشیم. پی نوشت : باور کن که او دوست نبود / باور کن .... پی نوشت : بعضی آدما راست راست جلوت راه می رن دروغ میگن و بعد این توهم رو دارن که خیلی صادقن و عین کف دست صااااف . پی نوشت : دیشب کلی از تو و خاطراتت و بودنت تعریف کردم یهو دلم هواتو کرد ، امروز یه لحظه دیدمت(همون یه لحظه کافیه) هرچند مجازی و هرچند یه سلام و خدانگهدار! پی نوشت : عرفه داره میاد ! پی نوشت : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
| نوشته شده توسط شقایق در سه شنبه 89/8/11 و ساعت 6:32 عصر | نظرات دیگران()