آن چه را که می جویی،
هرگز در بیرون از خود نخواهی یافت.
همان جوینده است که تویی،
کمانگیر ،خود را نشانه گرفته است و نمی داند.
آن چه که تو به آن محتاجی،
دانش نیست،
بلکه بیداری ست.
آن چه را که در تو نیم خفته آرمیده است ،بیدار
کن،گمشده خویش را یافته ای.
خدواند خورشیدی ست که از پشت پلک های
تو طلوع می کند.
خدا در نگاه تو نشسته است.
او منتظر بیداری توست.
بیداری تو ،طلوع خداوند است.
هیچ کس نمی تواند چیزی را بر شما معلوم کند،
مگر آنچه را که پیشاپیش،
در سپیده دم دانایی تان،
نیم خفته آرمیده است.
مسیحا برزگر