فکر میکنی
دلم تنگ نمی شود؟فکر میکنی
صدایت
اگر نوازشگر دل بی تابم نباشدو موسیقی مهربانیت
بر طپشهای قلبم رهبری نکندآرام و قراری دارم؟فکر میکنی
اهمیت داردروباه و پلنگ و گرگ،
از جنس شقایق باشندیا از جنس
خنجرهای فرصت طلب روزگار؟دلِ تنگ بنفشه ها
با گذر هر ثانیهبرای نبود روشنایی آفتابتنگتر می شودفکر میکنی
بنفشه هاشبها به جای خالی آفتاباز ماه نور می خرند؟و گلبرگهایشان را
به عشوه می گشایند؟فکر میکنی
از جنس بُرندهء خیانتمیا مثل
لطافت پارچهء ابریشمی فریبکار؟فکر میکنم
تشنه امقبل از اینکه التماس کنمیک لیوان مهربانی
برایم بگو...فکر میکنی
عشق هم مثل عطش می ماند؟که با جرعه های مهرورزت
اگر سیرابم کنیدیگر محبتت را ننوشم؟فکر میکنی
قبله ام اگر الله نداردستایش را نمی شناسم؟مگر من
سوره های آزادی را نسجودمو به مُهر عشق نماز نخواندمفکر میکنی
مثل همهء پرندگاندر فصلی از سال
کوچ میکنم؟باور کنمن از عشاقماز قبیلهء ناپدید شدهء عاشقان
فری ناز آرین فر