سلام به همه عاشقان!
این بار از عشق می گویم، از تپیدنهای قلبت، که حاشا کننده رازی دلچسب و گوارا است:"راز عشق"
در جایی از سخنان مادر ترزا می خواندم که:"خدا در وجود تک تک ما حضور دارد. وقتی ما اراده می کنیم تا او را در وجود دیگران پیدا کنیم و دوستشان بداریم، این اوست که از طریق ما عشق خود را به دیگران ارزانی می کند. ما دستان او هستیم، پاهای او، لبخند او، صبر او....وقتی ما عاشق می شویم(به خاطر شوقی که از او در دل داریم)خدا را حاضر می سازیم و می توانیم او را در دلمان لمس کنیم. ما از طریق عشق می توانیم صدای او را در ژرفای دلمان بشنویم و عظمت ما به عنوان یک انسان در همین است. این همان مسئولیت عظیمی است که بر دوش ما نهاده شده است."
خوشا به حالت، چرا که تو در حال حاضر لذت بخش ترین موهبت را در درونت داری. گاهی صبح که از خواب بیدار می شوی، هوا ابری و گرفته است و کارها آنطور که میخواهی پیش نمی رود و صدها بهانه دیگر، اما یاد او و یاد دیدن چهره او، لذتِ بودنِ او وعشق او، تو را وادار به بلند شدن می کند و لبخندی به وسعت تمام آسمان، دلت را می گیرد، و این یعنی انگیزه برای بودن و ادامه دادن و شاکر بودن.
یادت باشد، عاشق بودن مسئولیت عظیمی است که از جانب خداوند بر دوش تو گذاشته شده.حالا ببین چقدر توانسته ای از این موهبت خدادادی لذت ببری؟ چقدر عشق را به محبوبت هدیه داده ای؟عزیز من! تو در برابر خدا مسئولی. وای اگر عشق را به بند بکشی. وای اگر از این لطف خدا به خودت و دیگری، به جای شادی و سرور، غم را پیشکش کنی.
دوست بدارید.
عشق بورزید.
گر به ثریا رسید هیچ نیرزید.
هر چه به عالم بود گر بکف آرید،
هیچ ندارید اگر که عشق ندارید.
وای! شما دل به عشق گر نسپارید.
ای همه مردم جهان به چه کارید؟
عمر گرانمایه را چگونه گذارید؟
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز :51
بازدید دیروز :56 مجموع بازدیدها : 268155 جستجو در وبلاگ
|