به من گفتی اگه بخوای با مردمان اطرافت رووراست باشی و آنچه را در دل داری به زبان بیاری ممکنه کسی برای دوستی و همراهی با تو نمونه، اگر بخوای مراعات و تحمل کردن رو در مورد ِ اطرافیانت کنار بگذاری اکثرا از تو دلگیر می شن و تو می مونی و شاید هیچ کس!!!
و حالا من موندم و هیچ کس!!!
با اینکه برام روشن کردی تمام جوانبش رو ولی این جسارت رو به خودم دادم که در بین اطرافیانم گلچین کنم کسانی رو که من ِ واقعی رو می خوان نه اون منی که از احساسش در موردشون چیزی نمی گه که مبادا برنجن، من فقط می خواستم از تاریکیهای وجودم بگم تا در وجودم به جز روشنایی چیزی ازشون نباشه که خب دیدم حق با شماس!!!عرف جامعه ی ما این حرکت رو که رک باشی و تمام اونچه در دل داری به زبان بیاری رو نمی پسنده، هرچند من تصمیم خودم رو گرفتم و این کار رو انجام می دم، همونجوری که در چند ماه ِ گذشته انجام دادم.
توو چن ماه ِ گذشته تجربه های زیادی از آدما داشتم که خب متاسفانه خیلی کم موندن کسایی که واقعیت احساسمو شنیدن در مورد ِ خودشون ...بعضیا نتونستن تحمل کنن و بی نام ونشون رفتن، بعضیا در ظاهر بودن اما بودنشون بخاطر ِ ضربه زدن به من بود! و بعضی هم که در کل همه ی اونچه که بود رو فراموش کردن و گفتن خداحافظ و دیگر هیچ!
و این در مورد ِ بعضیهاشون که فکرشو نمی کردم تعجب برانگیز بود، می دونی گاهی اوقات این برام جالب بود که تصویر ِ نهایی از یه دوست رو اونقدر خوب ترسیم کرده بودم که فکر می کردم اگه الان با صداقت همه اونچه که در دل دارم رو بگم طرف ِ مقابلم خوشحال هم میشه از روراست بودنم باهاش که خب!!!
یه چیز ِدیگه : خب خودم هم همین رو از اطرافیانم انتظار داشتم و دارم...
پ.ن: من همچنان هستم و خواهم بود و عاشقانه دوست خواهم داشت کسانی را که برایم ارزشمند و عزیز هستند و تمامِ موانع را با آرامش و اقتدار از پیشِ روو بر می دارم و فراموش می کنم کسانی را که...
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز :45
بازدید دیروز :56 مجموع بازدیدها : 268149 جستجو در وبلاگ
|