ابرها بهانه اند!آسمان خاکستری شده تا ببارد و چه با دلی پر می بارد! بهار بهانه یست برای باریدنش! شاید دلش از این مردُم گرفته، از دستهایی که به دعا بلند نمی شود! از سلامهایی که پژمرده است! از محبتهایی که کمرنگ شده! از دلتنگیهایی کهِ فراموش شده! از گناه هایی که دلها را سنگ کرده! از نبخشیدن و از غرورها!!! کم دردی نیست تماشای بی رحمی ها! چه بی دریغ میبارد!
آسمان!ببار! شاید کمی بر دلهای سنگ اثری گذاشتی!
| نوشته شده توسط شقایق در دوشنبه 88/1/10 و ساعت 9:32 عصر | نظرات دیگران()